خدا دوستان

آنانکه خدا را دوست دارند

خدا دوستان

آنانکه خدا را دوست دارند

۴ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هندوانه

می گفت روز قبل از شهادت حاج قاسم سلیمانی مادر مرحومم را در خواب دیدم. هندوانه ای دستش بود و به من چیزی گفت که نفهمیدم . صبح جمعه که خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی را شنیدم با خود گفتم مادرم چه می خواست بگوید ؟ آیا ارتباطی به شهادت حاج قاسم داشت یا خیر ؟  دو روز بعد یعنی یکشنبه شب یکی از دوستان حاج قاسم خاطره ای از ایشان تعریف می کرد می گفت: با شهید بزرگوار حسین یوسف الهی در هوای گرم تابستان در کنار رودخانه (کرخه) نشسته بودیم. حسین گفت: اگه گفتید الان چی می چسبه گفتیم: "چی ؟" گفت یک هندوانه خنک و شیرین یک دفعه دیدیم داخل رودخانه یک هندوانه است آن را گرفتیم خیلی خنک بود  و شیرین

  

  • شمیم سادات
  • ۰
  • ۰

سرایدار

هم جانباز ناشی از جراحت بود هم جانباز شیمیایی بود. نگذاشت پسرش از سابقه ی طولانی جبهه او استفاده کند و کسر خدمت سربازی بگیرد. هر چه خانواده اصرار کردند در بنیاد شهید پرونده تشکیل بده زیر بار نمی رفت. می گفت من جبهه نبودم آخر هم وقتی فهمید خانواده مدارکش را به یکی از مدیران ..... داده اند رفت و مدارک را گرفت و همه را از بین برد فقط یک کارت و پلاکش در خانه باقی ماند.

در ساعت اداری هیچ کاری برای خانواده اش انجام نمی داد و فقط کارهای مدرسه را انجام می داد. بعد از اینکه بچه ها از مدرسه می رفتند با همان پای مجروحش، لنگ لنگان نیمکت ها را بلند می کرد و می ایستاند و با یک سطل آب کف کلاسها را دستمال می کشید و می شست تا برای فردا تمیز باشد.

وقتی هم که از او  می پرسیدند:" فلانی چرا تو هر روز اینکار را می کنی؟" با خنده می گفت: "من بعد از ساعت اداری بیکارم. ضمنا این میزها مزاحمند ما می خواهیم دنبال هم بدویم با وجود این میزها که نمی شود."  

یک ریال از بیت المال را نمی گذاشت وارد زندگیش بشود به خاطر همین حقوق بسیار کم سرایداری اش برکت داشت. روزهای جمعه برای تعدادی از بچه های مدرسه نان و پنیر می خرید تا بعد از زیارت عاشورا در حیاط مدرسه فوتبال بازی کنند. وقتی خانواده سرایدار به او اعتراض می کردند که جمعه را هم  استراحت نمی کنی جمعه مال خودت هستی. می گفت پارکهای این منطقه مناسب نوجوانها نیست بهتر است بیایند در حیاط مدرسه تا اینکه بروند با افراد سیگاری یا معتاد دمخور شوند.

با مسئول بوفه مدرسه هم صحبت کرده بود تا به بعضی از بچه های یتیم مدرسه که وضع مالی مناسبی نداشتند اغذیه بدهد و آخر ماه آن را حساب می کرد.  

همسرش می گفت: "انگار از این دنیا هیچ بهره مادی نمیخواست." 

در مراسم تشییع پیکرش بچه های مدرسه مانند کسانی بودند که پدر از دست داده اند. معلم دینی و قرآن مدرسه می گفت: "چند روز قبل از فوتش در مورد آخرت از من می پرسید: "اگرآدم گناهی کرده باشد مثلا در جوانی نوار موسیقی گوش داده باشد بعد از مرگش خدا می بخشد؟" به او می گفتم تو که سنی نداری همش 52 سالت است. حالا حالا ها باید زندگی کنی. با همان لبخند همیشگی و صدای مهربانش گفت: "حالا میخواهم بدانم"

یکی از معلمها می گفت: با لحنی بسیار عجیب دو روز قبل از مرگش توی پله های مدرسه با من خداحافظی کرد و من متعجب ماندم که آقای .... چرا اینطور خداحافظی می کند.  می گفت بعد از اینکه خبر تصادفش را شنیدم تازه فهمیدم معنی خداحافظی عجیبش چه بود.

  • شمیم سادات
  • ۰
  • ۰

شفاعت

معجزه اخلاص  : داماد بزرگ خانواده جواد روح اللهی که میاندار این ضیافت باشکوه شده از طرف خانواده شهید از رهبر انقلاب درخواستی می کند : "حاج آقا یک خواسته هم از شما داریم. می خواستیم یک قولی از شما بگیریم که فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید" آقای خامنه ای میگویند : "ما چه کاره ایم که شما را شفاعت کنیم ؟" و بعد با اشاره به پدرومادرشهیدمی گویند : "این خانم بایدمن وشماراشفاعت کند. این آقا و این خانم ... "
داماد خانواده می پرد وسط حرف رهبر انقلاب و می گوید : " نه حاج آقاقول بدهید امشب باید به ما قول بدهید .  "
"قول چه؟ آدم قول چیزی را که ندارد نمی دهد که" 
داماد پافشاری می کند : "آقا ماقول می خواهیم."  رهبر انقلاب باجدیت وقدری تحکم می کویند: "این را شما گوش کن. این را از من بشنو اولین کسانی که در این مجموعه ما به حساب قاعده حق شفاعت دارند این شهیدها هستند وامثال این شهیدها. دوم پدرومادرشهداهستند این آقاواین خانم و شماهاهستید اگر نوبت شفاعت به آدمها برسد که درردیف شما نیستند آن وقت به کسان زیادی ممکن است برسد که ممکن است ماجزو آنها باشیم ممکن است نباشیم ماسعادتمان به این است وآرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی ازقبیل این شها و امثال اینها باشیم" 
بعدرهبرانقلاب خم می شوند وبانگاهی به حاج قاسم سلیمانی می گویند : "این آقای حاج قاسم هم از آنهایی ست که شفاعت می کند انشاالله"

          t.me/shahid_haj_qasem_soleimani

  • شمیم سادات
  • ۰
  • ۰

بیسیم چی

بیسیم چی ساده زمان جنگ که الان دیگه بخاطر موها و ریشهای سپیدش به سوریه هم نبردنش که مدافع حرم بشه توی قنوت نماز وترش شهدایی که می شناخت را یاد می کرد. اونشب بعد از نماز شبش یکی بهش گفت: چرا قاسم سلیمانی را یاد نمی کنی؟ جواب داد:  "من شهدا را یاد می کنم حاج قاسم که ماشاالله هستند". 

چند ساعت بعد توی دعای ندبه شنید حاج قاسم شهید شده. فکر میکنه کسی که بهش گفت چرا حاج قاسم را دعا نمی کنی، شهید حاج احمد کاظمی بود. 

  • شمیم سادات